علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

نی نی کیه؟

از مدتها قبل (شاید از دو سه ماه پیش) هر بار که تو خیابون یا هر جای دیگه که هستیم نی نی میبینه با انگشت اشاره بهشون اشاره میکنه و میگه "نی نی " (اوائل میگفت "نِنی")، عجیب اینه که این  نوع رفتار رو از بچه های هم سن وسالش نمیبینینم، نمیدونم بچه ی ما زیاد اجتماعیه یا اونها زیاد اجتماع زده هستن؟! تازگیها دارم  نگران میشم که  نکنه بچمون در آینده نزدیک خدای نکرده عقده ای بشه؟ آخه معمولا در جوابش هیچ عکس العملی نشون نمیدن این بچه های بی معرفت! گاهی هم پیش میاد که بچه ها  تازه ناراحت هم میشن که چرا بهشون لفظ نی نی اتلاق میشه!   یک بار که واقعا داشته دعوا میشده دیگه! من رفته بودم داخل مغازه ای و همسری و پسری بیرون...
20 آذر 1392

از ماست که بر ماست (1)

حتما تجربه کردین... یا اطرافتون دیدین...   که برای تشویق بچه ی کم اشتهایی مثل پسر ِ ما بهش میگن : "ببین اون نی نیه داره غذا میخوره."   البته تا این جاش خوبه...   وقتی این عبارت جواب نداد در ادامه میگیم: "زود باش بخور، بخور تا نی نی غذاتو نخورده، میخوره ها، غذاتو میخوره ها"   و اینجاست که شاید جواب میگیرن، اما در واقع با این عبارت بچه رو تشویق، که نه، تحریک میکنیم که غذاشو بخوره قبل از اینکه توسط فرد دیگری خورده بشه، شاید خیلیهامون حواسمون نیست که با این کار شاید بتونیم  کودکمون رو به  غذا خوردن تحریک کنیم اما به همون اندازه اون رو با حس رقابت و ح...
18 آذر 1392

چشم چشم دو ابرو

 تا مدتها هر بار که ازش در مورد اعضای صورت میپرسیدیم بدون توجه به اون عضوی که اسمشو بردیم دستشو میکرد تو چشممون و میگفت :"چ ِ " میگفتیم بله عزیزم اون چشمه، حالا گوشم کو؟ گوشمو نشون بده. خلاصه از ما گفتن و از اون نشنیدن، دوباره اشاره میکرد به چشممون و همراهش سعی در فرو کردن انگشتش در اون رو هم داشت و دوباره میگفت:"چ ِ"   یک بار که داشت مثلا چشممو نشون میداد و در واقع داشت  چشممو از حدقه در می آورد و کورم می کرد و در کنارش  تلفظ این عضو فلک زده رو هم  تمرین می نمود برای باز کردنش از سر خودم و حواله نمودنش به باباش، ناخواسته ی ناخواسته و کاملا غیر ارادی بهش گفتم:"علیرضا بسه دیگه، حالا برو چشم باباتو در آر" ما ...
15 آذر 1392

باران (بالاخره) آمد

                           باران ببار که آشناتر از آشنا تویی                        در عمق لحظه های من یاد خدا تویی                                                                &nbs...
14 آذر 1392

ملا نصر الدینگریهای من

دیدین گاهی تو اتوبوس، مینی بوس یا قطار مترو و یا حتی سر سفره یا میز غذا و یا ... نشستین که یک نفر هوس میکنه ترتیب نشستنشو عوض کنه و یا کنار فرد خاصی بشینه، خواست اون فرد همان و بیچاره شدن جماعتی از افراد همان، آخرش میبینی همه ی افراد یک یا دو باری جاشونو عوض کردن تا اون فرد بتونه به هدفش برسه، حالا قضیه ی منم همین شده، خواستم یک سر و سامونی به ترتیب پستها بدم (چون تعدادی از پستها رو قبلا نوشتم و تارخ گذاشتم براشون تا خودشون آپ بشن یه مقدار با پستهایی که به روز میذارم تداخل ایجاد شده) که خودمم نفهمیدم چی شد؟! نتیجه این شده که گاهی بعضی از دوستان پستهایی رو نمیبینن(مثل محبوبه جون، که حق هم داشته)، گاهی بعضی از دوستان پستی رو جلو جلو می...
13 آذر 1392

the tenth pearl

دیروز متوجه حضور دهمین دندون پسری شدیم که گویا همزمان با نهمین دندونش در اومده، بیرون زدن این یکی دندون کرسیش که تقریبا همزمان با قبلی شده یک بار دیگه  بی تابیهای چند روز قبلش رو بیشتر برامون توجیه کرد. دندون جدید دقیقا دندون سمت مقابل قبلیه، یعنی کرسی سمت چپ. ...
13 آذر 1392

پیشگیری از سرماخوردگی (این دشمن زمستانی)

ادامه مطلب رو از دست ندین!!!   راهکارهای خوراکی: میوه و آبمیوه طبیعی جوشانده سیر به علاوه شیر عسل و  آبلیمو آویشن یا شربت آویشن شلغم (روزانه) سوپ مرغ حاوی مقدار زیادی پیاز (روزی دو بار) انواع سوپ و آش و نوشیدنیهای گرم مانند شیر میوه های حاوی  ویتامین c راهکارهای غیر خوراکی: پوشیدن لباس گرم برای بیرون مخصوصا کلاه و شال گردن پوشیدن لباس متناسب چه برای بیرون چه منزل پرهیز از زیاد لباس پوشاندن و عرق کردن استفاده از بخور به خصوص شبها و موقع خواب(مرطوب نگهداشتن محیط خانه) قرار نگرفتن در معرض افراد بیمار مراجعه به پزشک در صورت بالا رفتن تب(به تجربه ثابت ش...
13 آذر 1392

پسر ِ کاری ِ ما

این روزها خیلی علاقه داره که کمکمون کنه، از انداختن هرگونه شبه آشغالی(خرده نون یا خرده کاغذ) تو سطل آشغال گرفته تا سفت کرن پیچ با پیچ گوشتی و کار با انبردست (کمک به پدرم وقتی دماوند بودیم در درست کردن شیری که چکه میکرد). خلاصه گاهی برای سرگرم کردنش بهش کار میگیم، مثلا موقع انداختن سفره یا جمع کردنش با آوردن و بردن ظروف پلاستیکی و یا نون و نمکدون کمکمون میکنه ، گاهی هم برای کم کردن شر اذیتهاش از سرمون موقع غذا خوردن بهش میگیم بره فلان جیزو بندازه تو سطل و بیاد، پیش اومده گاهی تا 5،4 بار رفته و اومده ، اصرار شدیدی به بسته بودن در کابینتها، کشوها و همینطور در ظروف مختلف از جمله در شیشه مربا و ترشی و ... داره، حتی وقتی خودش میره سر کاب...
13 آذر 1392